[ساحران] گفتند اى موسى یا تو مىافکنى یا [ما] نخستین کس باشیم که مى اندازیم
گفت [نه] بلکه شما بیندازید پس ناگهان ریسمانها و چوبدستىهایشان بر اثر سحرشان در خیال او [چنین] مىنمود که آنها به شتاب مىخزند
و موسى در خود بیمى احساس کرد
گفتیم مترس که تو خود برترى
و آنچه در
دست راست دارى بینداز تا هر چه را ساختهاند ببلعد در حقیقت آنچه
سرهمبندى کردهاند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمى
شود
پس ساحران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار موسى و هارون ایمان آوردیم (۷۰)
[فرعون] گفت آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید قطعا او
بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است پس بىشک دستهاى شما و پاهایتان را
یکى از راست و یکى از چپ قطع مىکنم و شما را بر تنههاى درختخرما به دار
مىآویزم تا خوب بدانید عذاب کدام یک از ما سختتر و پایدارتر است
گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتى که به سوى ما آمده و [بر] آن کس که ما را پدید آورده است ترجیح نخواهیم داد پس هر حکمى مىخواهى بکن که تنها در این زندگى دنیاست که [تو] حکم مىرانى
ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهان ما و آن سحرى که ما را بدان واداشتى بر ما ببخشاید و خدا بهتر و پایدارتر است
در حقیقت هر که به نزد پروردگارش گنهکار رود جهنم براى اوست در آن نه مىمیرد و نه زندگى مىیابد
و هر که مؤمن به نزد او رود در حالى که کارهاى شایسته انجام داده باشد براى آنان درجات والا خواهد بود
سلام ممنون میشم به منم سر بزنی میسی