من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

امشب مهمون داشتیم


مهمونه ما یه خانوم کوچوله داشت به نام مهسا 


مهسا کوچولو تا می خواست حرفی بزنه با من در گوش مامانش می گفت :" بهش بگو نگام کنه "‌


ببین خرسی وفتی بهت می گم باهات حرف می زنم با عشق نگام کن یعنی این


خرسی می ترسم 

خیلی می ترسم


هوای قلبم سرد شده


دلم کوه می خواد

رود می خواد

روح می خواد