خرسی باز کجایی
خرسی یادت رفت منو
منم همون پری کوچولووووووو.....
خرسیییییییییییییییییییییییی....
نه نمی خواد جواب بده
عیبی نداره لااقل گوش کن چی میگم :
می گما خرسی یادته قدیما با هم دیگه می خندیدیم
می رقصیدیم
چی شد یهو
بادی وزید
دل بزرگتو یهو درید ؟
به آسمان گر نگری به بیکران رفته ای
به آن پرستوی سپید که هر دلی در پس آن سرخ شود ، سیاه شود ؛ گر نگری مهاجری
زآسمان به بیکران به قلب دوست به آه دل به شوق آن کودک شاد
به جست و جوی مادرش
به ناز آن شکوفه که به دام باد در سفر است
به برق آن نگاه تو
که کودکت
به دست تو ، به جای جای پای تو قدم زند
------------------------
خوشحال می شم نظرتونو در مورد آخرین شعرم بدونم و اینکه چی ازش فهمیدین
به اشک تو ، بوسه زند
دست به دست کنار تو ،های کشد ؛ هوی کشد
شاد شود ؛ خنده کند
رها شود
منم همان مهاجری که در پس نگاه ها به بیکران در سفرم
شاعر : فاطمه خانی (فانتو متخ)