به نام خدا
امروز 14 مرداد سال 88 که فردا می شه 15 مرداد و همچنین 15 شعبان و روز ولادت اقا امام زمان (عج) .
امروز مثل همه 14 ها روزه قشنگی برای من بود
یا بهتر بگم قشنگ شد
دیشب تا 4 صبح داشتم مثل همه چهار شنبه ها اتود کلاس گرافیکمو می زدم بعد می خوابیدم و 7 بیدار می شدم امما امروز تا 10:15 بیهوش بودم یهو از خواب پریدم و نفهمیدم چه طور حاضر شدم ...
رسیدم مترو و خلاصه یهو قیافم اینجوری شد که می بینین
دستام داشت یخ می زد به زور جون کندن 1 پیامک فرستادم واسه خرسیو اینقد رفته بودم تو هپروت که متوجه جوابش نشدم
خرسی تو واگن بقلی بود من پیاده شدم و زول زدم به خرسی که تو مترو داشت می رفت
اااااا... پیامک تا دیدمش زنگیدم به خرسی و ...
ولی انگار خواب بودم و الان که از خواب بیدار شدم خرسی مثل همیشه داره با چشمای مهربونش عشقمو تحسین می کنم
خرسی جونم عزیزم دوستت دارم
عاشقتم
به به :دی
خیلی جالب بود
نویسنده خوبی میشی ها
خودت رو دست کم نگیر
سلام
شما را به ترانگی دعوت میکنم
وبلاگ خوب داری
سلام!
واقعا که چه قدر دوخترونه و قشنگ می نویسی... خوشم اومد :دی
راستی چند تا خرسی داری؟