من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

امشب مهمون داشتیم


مهمونه ما یه خانوم کوچوله داشت به نام مهسا 


مهسا کوچولو تا می خواست حرفی بزنه با من در گوش مامانش می گفت :" بهش بگو نگام کنه "‌


ببین خرسی وفتی بهت می گم باهات حرف می زنم با عشق نگام کن یعنی این


خرسی می ترسم 

خیلی می ترسم


هوای قلبم سرد شده


دلم کوه می خواد

رود می خواد

روح می خواد

نظرات 6 + ارسال نظر
301040 چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 02:35 ق.ظ http://301040.blogsky.com

فرانسوی ها به خرسی می گن
harry orson

مهدی چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 02:41 ق.ظ

چقدر قشنگ بود
من لپ اون مهسا خانم شمارو بخورم

خیلی جالب بود باز بنویسید از خرسی هم باز بنویسید :)

طیبه جمعه 27 آذر 1388 ساعت 02:37 ب.ظ http://avayeghanoon.blogfa.com/

سلام جیگر قند عسل خوب بیا بریم کوه دشت اونجا روحم پیدا می شه

طیبه شنبه 28 آذر 1388 ساعت 11:47 ب.ظ http://avayeghanoon.blogfa.com/


تنها چند دقیقه ناقابل مى تواند از یک شب عادى، شب یلدا بسازد؛ ولى با هم بودن است که آن را نیک نام کرده و در تاریخ ماندگار شده است.
شب یلدا، «شب عاشقان بی دل» آکنده از عطر مهربانی، سرشار از ترنّم عشق و لبریز از تبسّمِ آینده باد!
توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند زودتر صبح بشه هم هستی ؟
یلدایتان پیشاپیش مبارک

طیبه سه‌شنبه 1 دی 1388 ساعت 11:32 ب.ظ http://avayeghanoon.blogfa.com

در این شبها اگر باران چشمانت فرو ریخت
کویر قلب ما را هم دعا کن

طیبه شنبه 5 دی 1388 ساعت 02:59 ق.ظ http://avayeghanoon.blogfa.com

میلاد مبشر عدالت حضرت عیسی مسیح و عید کریسمس به شما هیچ ربطی ندارد شما به فکر محرم و لباس مشکی و هیئت باش.[چشمک][چشمک][چشمک]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد