من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

پوست اندازی - قسمت دوم

به هر حال باید نرم جنگید با سختی پر تنش روزگار

 

داستان آرزوی آمدن مجنونی و پیدا کردن لیلی ,  بسیار تکراری است

 

قرن هاست تکرار می شود و بحران می سازد و اکنون در کنار ماست

 

  چه بخواهی و یا برعکس مجبوری وارد بازی شوی 

 

عشق ؟ عشـــــــــــــــــق ؟ عــــــــــــــــشــــــــــــــــــــق ؟

 

یا منفعت ؟

 

اگر به نفعم باشد خودم را عاشقی سینه چاک معرفی می کنم و می مانم وگرنه به راحتی دلیلی برای نبودن می سازم

 

ظاهرا عاشق کور می شود اما در واقع برای رسیدن به آنچه می خواهد , نمی بیند

 

و اصرار و اصرار و شاید بهتر باشد بگویم اسرار !

 

اسرار فساد اخلاقی و شب بیداری های بی دلیل جز لیلی و مجنون بازی شاید چیز دیگری باشد

 

درک هنر در حیوانات بدون درک

درک اینکه غریزه بدون شعورش که در واقع هنرنمایی می ماند, به خودی خود اتفاق نمی افتد 

 

درک استعداد درونی تمام انسان ها و تلاش تنها اندک انسانی , برای رشد بدون تفکر به سود دهی

درک اینکه غریزه برابر است بین جانداران ِ متحرک و داشتن این درک که انسانم ؛ به خودی خود اتفاق نمی افتد

 

کودک به کمک نیاز دارد تا را بیفتد

استعداد به تلاش نیاز دارد تا توانایی شود

 

و فهم اینکه همه اینها هنر می خواهد آسان نیست

 

هنرش را داشت و آفرید

هنرش را داری انسان هنر مندی را بساز که امیال غریزی جانداران ِ متحرک را در تنگنای درک و شعور تفاوتی باشد برای انسان بودن .

 

--------------------------------------------------------------------

 

نقاش گم نام : فاطمه خانی 

نظرات 1 + ارسال نظر
punisher شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 01:46 ق.ظ

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد