من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

پوست اندازی - قسمت سوم

نمی دانم تو را چه می شود ای کوچک دلم که دایم می گیری و مرا دلتنگ می کنی !


دلتنگ داشته ها و نداشته ها

دلتنگ بودن ها و نبودن ها

دلتنگ امدن ها و رفتن ها


شادی در لحظه و خواب در  هیچ و رقص ثانیه هایی که نمی گذارند شادی را باور کنم و خواب را شیرین ببینم


زمزمه های فکری خسته اما پر جنب و جوش

شب بیداری های روحی خسته اما پاک

نگاه های چشمی شاد ,  اما ... اما مرا چه می شود که می دانم و باور ندارم و فرار را بر قرار ترجیح نــــــــــمی دهم


قاتل رویاهایم را یافتم , او راحتی است

دنیای درونم را هنوز نیافتم پس جهان پیش رویم کوچک است


ظلم و ستم را درک می کنم

نوای دل انگیز زندگی را می شنوم

شادی کودکان را شادی خود می دانم

شعر می خوانم

می رقصم با ساز زندگی

از شبنم صبحگاهی شرابی می نوشم و مست زیبایی فصل ها می شوم


روی خط اعتدال گام بر می دارم اما... , اما نمی دانم دلکم را چه می شود که اینگونه پریشانم می کند 


نمی دانــــــــــــــــــــــــــــــــــــم !!!


------------------------------------------------------------------------------------------


نقاش گم نام فاطمه خانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد