من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

من و خرسی صورتی

در جست و جوی عشق

روزگار بگذر و بگذر و بگذر که من توان گذر ندارم

روزگارا بگذر

 

رخدادا رخ نده

 

گر رخ می دهی

 

سریع بگذر

 

این روزها از روزگار من نیستن

ابر کثیف ظلم بارید ؛ اینها را برایم به ارمغان آورد

 

و من چتر داشتم، اما نادان بودم ، و تمام باران ها را رحمت می پنداشتم

دریغ از اینکه اینک انسان های پست فطرت هم می توانند باران ببارند بر سر پریزادگانی که خفته بیدارند

 

روزگار بگذر ؛ بگذر و بگذر که من توان گذر ندارم

 

---------------------------------------------------

نقاش گم نام فاطمه خانی

نظرات 1 + ارسال نظر
مصطفی سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 05:07 ب.ظ http://eshghenefrinshodeh.blogfa.com

سلام وب خوبی داری به منم سربزن خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد